او انتخاب می کند. هر که را که بخواهد و در هر زمان که بخواهد. یکی را کوچک، دیگری را بزرگ، یکی را سفید، دیگری را سیاه، یکی را زیبا، یکی را زشت، یکی را معلول، آن یکی را سالم، هر کسی را به رنگی و شکلی و شمایلی در آورده. اوست که خوب می داند هر که را چطور بیازماید. خودش قول داده که بی آزمایش رهایمان نکند، بد جوری هم خوش قول است. مهم نیست که چگونه آزمایش می شویم، اما حتماً و قطعاً و جزماً، بی امتحان رها نمی شویم. هر چه به ما داده و می دهد، نداده و نمی دهد، داده و می ستاند، می ستاند و باز می گرداند، می کِشد و می کِشاند، می بَرد و می بُرد، از خوب یا بد، از تلخ یا شرین، از دردناک تا لذت بخش، همه و همه بازی کودکانه اما ماهرانه ایست برای آن که بچرخیم و بچرخیم تا چرخیدن را باور کنیم تا سرمان گیج برود، تا روزمرگی بشود همه دغدغه امان،تا یادمان برود برای چه آمده ایم. تا اسم و رسممان، آدم بودنمان یادمان برود.
اما ما نباید ببازیم، نباید رفوزه شویم. در این امتحان تقلب آزاد است، نباید ببازیم و نباید بگذاریم هیچ کس دیگری هم ببازد. همه با هم باید ببریم، اگر یکی ببازد، انگار همه باخته اند.
بدون کمکش حتماً می بازیم و با کمکش مطمئناً برنده ایم، اما ما بد جوری گمش کرده ایم. ما در میان برگه های امتحانیمان گم شده ایم. یادمان رفته باید پُرشان کنیم و بالاخره تحویلشان بدهیم. یادمان رفته که نمره و کارنامه ای هم درکار است و این برگه ها تنها وسیله ای هستند برای سنجش. اما ما... ما انگار باورمان شده است که این امتحان همه چیز است و تمامی ندارد. مگر آن که او به یادمان بیاورد، مگر آن که او بزند پس کله امان، مگر خودش نگذارد بازنده شویم. که نمی گذارد، تنها اگر بخواهیم، فقط اگر واقعاً بخواهیم.
اما ما نباید ببازیم، نباید رفوزه شویم. در این امتحان تقلب آزاد است، نباید ببازیم و نباید بگذاریم هیچ کس دیگری هم ببازد. همه با هم باید ببریم، اگر یکی ببازد، انگار همه باخته اند.
بدون کمکش حتماً می بازیم و با کمکش مطمئناً برنده ایم، اما ما بد جوری گمش کرده ایم. ما در میان برگه های امتحانیمان گم شده ایم. یادمان رفته باید پُرشان کنیم و بالاخره تحویلشان بدهیم. یادمان رفته که نمره و کارنامه ای هم درکار است و این برگه ها تنها وسیله ای هستند برای سنجش. اما ما... ما انگار باورمان شده است که این امتحان همه چیز است و تمامی ندارد. مگر آن که او به یادمان بیاورد، مگر آن که او بزند پس کله امان، مگر خودش نگذارد بازنده شویم. که نمی گذارد، تنها اگر بخواهیم، فقط اگر واقعاً بخواهیم.
No comments:
Post a Comment